اردوی قم و جمکران 94 + عکس
جاتون خالی ، خیلی خوش گذشت...
20 فروردین 1394 (پنجشنبه) مصادف با شب ولادت حضرت معصومه (س) ، از طرف کانون فرهنگی مسجد قبا ویلاشهر، اردوی فرهنگی-زیارتی قم و جمکران برگزار شد که حدودا 40 نفر بودیم ...
دم دمای نماز ظهر ، نوجوانان مسجد با ساک و کوله پشتی اومدن مسجد ...
نماز ظهر و عصر رو خوندیم و یا علی گفتیم و رفتیم به طرف اتوبوس ...
همه سوار شدیم و اتوبوس راه افتاد ...
توی مسیر همش بگو بخند بود و گذر زمان احساس نمیشد ...
حدود ساعت 7 بعدازظهر رسیدیم قم ...
همه از اتوبوس پیاده شدیم و رفتیم به طرف اتوبوس شهری (واحد) ...
کل مسافرای اتوبوس از بچه های خودمون بودن و فقط یه بنده خدا بینمون غریبه بود!
رفتیم به طرف حرم حضرت معصومه (س) ...
رسیدیم حرم ...
سه سوته همه پیاده شدن!
هیجان خاصی داشتیم ...
همونجا دیدیم فرصت خوبیه که یه عکس دسته جمعی بندازیم ...
اینم عکس دسته جمعی از بچه ها ...
راه افتادیم به سمت وضو خانه ...
بعد از اینکه همه وضو گرفتیم، رفتیم واسه زیارت ...
عجب حس قشنگی ...
وقتی ضریح مطهر رو میبینی ، روح در کالبد آروم میگیره ...
اونقدر حاجت داشتم که نمیدونستم از کدوم یکی شروع کنم!
اکثر بچه ها دستشون رسید به ضریح ...
بعد از زیارت ، رفتیم داخل شبستان ...
همه مشغول دعا و قرآن و ...
بعد از خواندن دعا ، وقت اذان شد ...
اذان گفتن و نماز رو خوندیم ...
به اتفاق ، یکی از علمای برجسته هم توی صف نماز دیدیم!
جناب حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا جنتی ...
بعد از نماز رفتیم پیشش ...
به یکی از بچه ها پند داد ...
گفت: 3 چیز میگم، بهشون عمل کن ...
1) نمازت را اول وقت بخوان
2) به پدر و مادرت نیکی کن
3) جمعه ها ، زیارت آل یس بخوان
یه بار دیگه رفتیم به طرف ضریح و سپس راه افتادیم واسه جمکران ...
رسیدیم جمکران ...
وقتی همه گرسنه باشن ، اولین کاری که باید انجام بشه چیه؟
دقیقا !
سفره انداختیم و یا علی ...
چلو جوجه با دوغ زدیم به بدن ...
بعد از پاسخگویی به شکم ، راه افتادیم به سمت شبستان کربلا ...
حدودا ساعت 12 شب بود ...
داخل شبستان ، همه مردم خواب بودن ...
رفتیم آخر شبستان و هرکی یه گوشه بار و بندیلش رو گذاشت ...
مغازه دارها و دست فروش ها همه مشغول فروش بودن هنوز !
رفتیم یکم خرید کردیم و سوغاتی گرفتیم ...
بعد از خرید ، یه سری خوابیدن و یه سری تا صبح بیدار موندن ...
یه سریمون رفتیم واسه دعای کمیل و خوندن نماز امام زمان ...
خلاصه صبح جمعه فرا رسید و اذان رو گفتن ...
بعد از نماز ، یه سریمون رفتیم واسه دعای ندبه ...
بعد از دعا ، همه جمع شدیم پیش اتوبوس و صبحانه میل کردیم (نون پنیر خیار + چای) ...
یه عکس از بچه ها رو به روی مسجد جمکران (قبل از رفتن به سمت اتوبوس) ...
سوار اتوبوس شدیم و رفتیم سمت کوه خضر نبی ...
همه با انرژی رفتیم بالای کوه ...
انگار که نه انگار تا صبح بیدار بودیم و خواب نداشتیم!
همه جمع شدیم بالای کوه و یه عکس دسته جمعی انداختیم ...
برگشتیم به سمت اتوبوس تا راه بیفتیم واسه ویلاشهر ...
دیگه همه خسته بودن و توی اتوبوس تونستیم یکم بخوابیم ...
بین راه ، هوا گرم شده بود و یه بستنی میچسبید ...
اینم صحنه ای به یاد ماندنی از بستنی های اردو !
ان شاء الله اردوی های بعدی هم در راه است ...
- ۹۴/۰۱/۳۰
- ۱۵۶۸ نمایش