آسمان دیجیتالی

خدایا ، یادم ده که یاد کردنت را از یاد مبرم

آسمان دیجیتالی

خدایا ، یادم ده که یاد کردنت را از یاد مبرم

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معلولیت» ثبت شده است

فیلم شروع شد ، همه یک سقف را می دیدند. دوربین روی آن ثابت مانده بود. بعضی ها حوصله شان سر رفت.

برخی اعتراض کردند و برخی هم بلند شدند و رفتند. بعد از چند دقیقه نوشته ای روی پرده ظاهر شد:

این تنها چند دقیقه از زندگی یک معلول قطع نخاع بود ...!


برگرفته از دفترچه ای که گفتم

  • آسمان دیجیتالی

معلول، توان یابی است که از فضای پاییزی، بهار می سازد.



برگرفته از دفترچه ای که گفتم

  • آسمان دیجیتالی

از سرما به شوفاژ پناه برده است. کمرش سوخته و متوجه نشده است. یا فهمیده ولی زبان گفتن نداشته است.

وقتی چند معلولیت در یک فرد باشد و بهره ی هوشی کمتر از 35، دیگر چه توقعی می توان داشت؟

راستی می دانستی بیشتر احترامی که پیش مردم داریم بخاطر بهره هوشی ماست؟


در ازدواج به فکر کودک آینده ی خود باشیم...!



برگرفته از دفترچه ای که گفتم

  • آسمان دیجیتالی

ناخن هایش بلند شده اند.

دستش را مشت کرده و فشار می دهد. پرستار متوجه می شود که ناخن های او کمی بلند شده و باید آنها را بگیرد.

یک پد کف دستش می گذارد و می بندد ، مبادا ناخن ها در گوشت فرو بروند و عفونت کنند...!



برگرفته از دفترچه ای که گفتم

  • آسمان دیجیتالی

بچه را روی موتور گذاشت، رفت که در را ببندد و بیاید.

بچه از موتور به زمین افتاد.

او را آرام کردند، اما نمی دانستند که چند سال بعد یک خراش کوچک به زخمی عمیق تبدیل خواهد شد

و یک ضربه ی کوچک به معلولیتی ماندگار...



برگرفته از دفترچه ای که گفتم

  • آسمان دیجیتالی

سپاسگزاری را از کودکی آموختم که می گفت:

خدایا شکرت که مرا طوری آفریدی که

هرکس مرا می بیند، تو را شکر می کند.



برگرفته از دفترچه ای که گفتم

  • آسمان دیجیتالی